۱۳۹۰ مهر ۱۵, جمعه

من اخلاق بدی دارم 2

من اخلاق بدی دارم ، دورم یه دیوار شیشه ای کشیدم. کسی رو توش راه نمی دم.
هر کس از دور می بینم خوشحال میشم می پرم بالا شادی می کنم براش دست تکون میدم اونم خوشحال میاد جلو بعد می خوره به دیوار. من همچنان دست تکون می دم، ولی درو باز نمی کنم براش!

من اخلاق بدی دارم من تو قفس شیشه ای خودم راحتم و خوشحال. وقتی تو محفظه ی شیشه ای هستم حس امنیت دارم در نتیجه بی محاوا شوخی میکنم و راحتم با دیگران.
کم پیش میاد که در دیوارم رو باز کنم ، ولی اگه کسی پیدا شه که بخوام راهش بدم تو می رم می شینم وسط دایره ، آروم می شم قلبم تند تند میزنه حس می کنم بی دفاعم. حرف نمی زنم دیگه شاد به نظر نمی رسم ساکت منتظرم که بیاد جلو و کنارم بشینه بهم نشون بده که ترسی نداره اگه تنها نباشم اون تو.
ولی اون نمیاد ترسم رو حس نمی کنه، کنار رفتن حصار رو حس نمی کنه، تنها چیزی که می فهمه سکوتمه.می زاره به حساب بد اخلاقی، می زاره به حساب خود درگیری.
نمی گیره که چقدر عزیزه که من بی دفاع نشستم، راهش رو می گیره میره . منم یه چند دقیقه منتظر می مونم بعد می دو ام در رو می بندم ، دیوار شیشه ای رو تعمیر می کنم. خوشحال و شاد به نظر می رسم تو دیوار شیشه ایم آخه این منم که اخلاق بدی دارم. اون که مقصر نیست. اون فقط نمی دونه که من اخلاق بدی دارم

بعدا نوشت:راستی ایده ای من اخلاق بدی دارم رو از اینجا گرفتم بنویسم اینجا تا نرفته تو بلاگش آبرو ریزی راه بندازه

۳ نظر:

سراب ساز سودا ستیز گفت...

اخلاق بد تو عادت بدی ست که احساست در یک منفی ضرب می شود و رفتارت را می سازد. بنظرم باید در فرمول تجدید نظر کنی، چون احتمالاً با آن به جواب نخواهی رسید.

مامان پروانه گفت...

چه انسان نادانی!!!

پروانه کوچولو گفت...

سپاسگذارم :دی