۱۳۹۲ تیر ۱۹, چهارشنبه

میشه دوباره شروع کرد؟

وقتی نمی نویسی دیگه نوشتن یادت میره. سبک نوشته هات یادت میره.
وقتی تصمیم می گیری به ننوشتن. دیگه دنبال سوژه نمی گردی. همه چیز برات گذری میشه. به هیچ چیزی دقت نمی کنی، سعی نمی کنی هر اتفاقی، شی ، رویایی، آدمی رو بهش رنگ و لعاب بدی و بنویسیش تو بلاگت.
مخصوصا اگه این ترک نوشتن رو به دلیل خاصی انجام داده باشی.

حالا ممکنه دلت بخواد بازم بنویسی ولی نمیشه. دقیقا مدل همون اصطکاک ایستایی قبل شروع حرکته. برا من که اینطوره. می دونی آخه کلی زور زدم که دیگه نبینم. که ننویسم. کلی تلاش کردم به این نتیجه رسیدم که لزومی نداره همه چی رو با همه درمیون گذاشت. حالا مردم ندونن چی میشه؟!!. هر چند که نتیجه اش این شد که تو دنیایی واقعی بیشتر غر می زنم. این شد که هیچ سوپاپی برای خالی شدن این بخار درونم نیست. ولی خب ...

ولی می خوام بنویسم. می خوام دقیق شم. می خوام مثل قبل هر چی رو می بینم یادم بمونه. بهش فکر کنم. می خوام خاطرات خوبم رو شاخ و برگ بدم. که شادتر شم. می خوام از خاطرات بدم با اغراق غر بزنم که تخلیه شم.

هر چند دلم نمی خواد اینجا رو ببندم. ولی حس امنیت قبل رو هم ندارم. حس می کنم شناخته شدم. آدما اینجا من رو می شناسن نه پروانه کوچولو رو. آدما اینجا اغراق هام رو می کوبن تو صورتم.  از طرفی دلم نمی خواد جای دیگه ای برم. اینجا برای منه . اینجا جای منه.

این دو راهی ابله هانه گیرم انداخته ...

۲ نظر:

ياسمن گفت...

خوشحالم :) چقد خوب كه باز مى خواى بنويسى :)

صنم گفت...

آخ جون یعنی دیگه کمتر غر میزنی ؟ :))))))
خوش اومدی دوباره به وبلاگ خودت
بنویس که خوش مینویسی