این هفته میشه گفت یه فصل دیگه از کتاب زندگی ام بسته شد.خیلی غمناک بود خیلی دردناک بود. ولی تموم شد.
از اول هفته یه فصل دیگه رو شروع کردم.یه شروع پر از خوبی و خوشحالی و سرزندگی.
یه شروع پر از آینده ی روشن و بزرگ شدن.یه نوع بلوغ خاص توش حس میشه.
یه شروعی که ختم به خیر تمام اتفاقات و خبرهای بد ِ آخر ِ فصل قبلی بود.
یه جورایی خیلی خوشحال و راضی ام. دوباره می شم همون پروانه کوچولوی شاد قبلی! نه فکر نمی کنم ، فکر کنم دیگه باید پسوند کوچولوش رو برداشت. دیگه فقط یه پروانه ام دیگه کسی به چشم کوچک بودن قرار نیست بهم نگاه کنه و از ایرادهام بگذره، قراره همه به چشم یک پروانه ی بالغ با من رفتار کنند. دیگه پشت نقاب بچگی نمیشه قایم شد.
ولی این قسمت جدید نیاز به برنامه ریزی و پشتکار داره باید با دقت و برنامه پیش رفت تا عقب نیوفتی ،خسته ی روزمرگی نشی، درجا نزنی، و خلاصه اینکه نیاز به" آرزوی موفقیت" همتون دارم.
فقط یه نکته ی کوچولوی دیگه، آخر فصل قبل فهمیدم یکی از دوستام یه مشکل مغزی داره.
این شخص برای من خیلی عزیزه و من خیلی دوسش دارم. دلم نمی خواد دنیا رو بدون خنده هاش تصور کنم
همین جا از همتون می خوام که برای بهبودیش دعا کنید.
۲ نظر:
شروع هميشه اميدوار كننده است. اميدوارم اين فصل از فصهاي به ياد موندني و زيباي زندگي باشه برات.
با لبخندي به لب تو و همه ي عزيزانت.
لایک کنیم یا آنلایک ؟؟؟؟ :)
آرزوی بهبودی برای دوستت
یعنی ما هم تو فصل جدید راه داریم؟؟؟ جان من بگو یه بار زمان بندیم درست بوده !!!
ارسال یک نظر