دلم می خواد به جای جشن عروسی های پر زرق و برق یه مهمونی ساده بگیرم و فقط دوستام ( که هر روز کمتر از دیروز میشن ) رو دعوت کنم.
یه لباس ساده سفید بلند بپوشم و به جای شینیون و مدل موهای عجق وجق، موهای مشکی مجعدم رو همین طوری که هست فر کنم و ساده ببندمش.آرایش صورتم هم همین رژگونه و برق لب قرمز باشه.
به جای میز شام که فقط اصراف میشه و حرف در میاد، یه میز مزه با انواع خوراکی ها بچینیم چون همسال های من اینجوری از خودشون پذیرایی میکنن.
دوست دارم ماشین عروسیم یه بنز کروک آلبالویی باشه که بتونم تمام مردم مسیر حرکتم رو تو خوشحالیم شریک کنم.
دوست دارم به جای کفش پاشنه بلند ، یه کفش راحت بپوشم که مجبور شم برای بوسیدن داماد روی پنجه ی پا بلند شم.
به جای طلا و جواهر ، پلی استیشن 3 و دی وی دی های بازیش رو هدیه بگیرم.
به جای رستوران های گرون و فضاهای رمنس ، برم کارتینگ و پارک ارم.
به جای حرفای عاشقانه ، بشینیم راجع به موسیقی راک ان رول و فیلم و آخرین کتابی که خوندیم بحث کنیم.
از همه مهمتر دلم یکی رو می خواد که پایه تمام این کارا باشه. کسی که اونقدر عزیز باشه که تئوری " عمر آدم چقدره که بخواد با کسی شریک شه " رو بشکنم براش و عمرم رو باهاش جمع کنم به جای تقسیم کردن.
پ.ن. الان وقتشه که برگردم دنیای واقعی و بدونم تمام اینا تو قصه هاست.
پ.ن.2: به قول مونیکا تو فرندز هر دختری از 5 سالگی جشن عروسی خودش رو برنامه ریزی می کنه حتی من!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر