۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۶, یکشنبه

نمایشگاه کتاب

جاتون خالی با دوستم رفتیم نمایشگاه!برای حمل و نقل از مترو استفاده شد.
همین جوری که تو مترو به هم چسبیده بودیم یهو دیدم از پشت سرم صدای یه مرد میاد!تعجب کردم چون که قسمت خانم ها بودم
برگشتم دیدم یه خانم رو به او میکروفون که برای صحبت با آقای راننده است وایساده و دگمه قرمزه رو فشار میده!
آقای راننده:" بله بله خانم چیزی شده؟"(با لحن ترسیده خوانده شود.)
خانمه:" سلام آقای راننده روزتون بخیر "
آقای راننده :" ببخشید صداتون نمیاد چیزی شده؟"( ایندفعه با لحن تعجب آغشته به ترس کم خوانده شود.)
خانمه :" می خواستم هم خسته نباشید خدمتون عرض کنم و هم بگم هوای این واگن خیلی گرمه میشه لطفا فن کوئل رو روشن کنید!"
آقای راننده:" باشه!"( لحنش ته خشک زدگی و تعجب مفرط بود)

من که کلا از تعجب دهنم اینقدر باز مونده بود. بقیه هم یه نگاه تعجبناکی بهم کردن و به بقیه مسیر ادامه دادن!
فقط من بودم که داشتم سعی می کردم با نحوه ی نگاه کردن به خانمه بگم اونجا نوشته "فقط مواقع اضطراری" نه گرم بودن هوای واگن!

هیجانی داریم ما تو این مملکت!

هیچ نظری موجود نیست: