۱۳۹۱ فروردین ۶, یکشنبه

چرا آدماي دنياي من كله ندارن؟

وقتي كه رويا مي بينم . آدما صورت ندارن.


وقتي مي گم خواب كسي رو ديدم يعني حسش كردم. قيافه اي ازش نديدم.


تازگي ها كه دقيق شدم وقتي يكي رو تصور هم مي كنم.، خيال پردازي هم كه مي كنم راجع به آدما، چه اونايي كه دوسشون دارم، چه اونايي كه تا حالا نديدمشون، كلا تمامي آدما،‌هيچ كدومشون صورت ندارن.



وقتي هم مي خوام كسي رو توصيف كنم هم همين مشكل رو دارم، رنگ چشم، رنگ پوست، حالت بيني، حالت لبها...


هيچ هيچ.


من فقط آدما رو حس مي كنم.حس منه كه نشونم ميده كسي برام زيباست يا زشت.


نمي دونم شايد به اين دليله كه صورت آدما بي اهميت ترين عضو بدنشونه برام.



۲ نظر:

صبوربانو گفت...

اِاِ برا منم همینجوره ها صورت محوه

olympus mons گفت...

به نظر من این از دسته ویژگی های خوبه که بشه آدم ها رو حس کرد . منظورم اینه که انرژی ای که بهمون القا میشه رو بگیریم.
یه جورایی احساس اطمینان خوبی میده، مخصوصا برای رویاها ی آدم