۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

ببينم چند تا تيكه رو ميشه درست از آب در آورد.

مي خوام زندگيم رو كنم پازل چند صد هزار تيكه. بعد هر تيكه اش رو قشنگ قشنگ نقاشي كنم بزارم سر جاش.


خوبي اين كار اينه كه اگه يكي از نقاشي ها بد شه و يكي از تيكه ها باب ميل نباشه مهم نيست. تاثيري تو نقش كلي نداره. نقش كلي كلا قراره يه لحاف چهل تيكه باشه.


يه بدي هم داره، كه تيكه هاي پازل شبيه هم نيستن نه از نظر قيافه و نه طرح.


اگه يكي از تيكه ها گم شه يا از بين بره يا تحت اثر سهل انگاري، فراموش شه كه رنگ و نقاشي شه. ديگه اون موقعيت از بين ميره و قرار نيست كه تكرار شه.يا اگه يكي از تيكه ها خيلي قشنگ شه نميشه دوباره همون طرح رو كشيد كه تكراري و لوس ميشه.


فكر كنم بايد در اثر مرور زمان ، تمركز و دقتم رو ببرم بالا.


۴ نظر:

olympus mons گفت...

ايده ي قشنگيه به پازل زندگي رو اينجوري نگاه كردن .

سپیده گفت...

ایول!
اما یه چیزی. اینجوری آدم ناقص نمیشه؟ ;)

مهدی ملک‌زاده گفت...

بعد اگر خودت بتوانی جمع و جور کنی حوب است!

پروانه کوچولو گفت...

المپیوس : ممنون
سپیده: چرا باید ناقص شه؟
اندازه تیکه ها رو خودت قرار انتخاب کنی که چیزی نصفه نمونه. بعد هم در مورد مراحل مهم زندگی نیست که. در مورد جزئیاتشه.;)

مهدی ملک پور: ببینیم خدا چی می خواد.