دفترچه خاطرات من
یه حسی بهم می گه وقتی مامانم سر من حامله بوده ویارش جلبک بوده که این همه من مثل جلبک رفتار می کنم .
آخه چطور ممکنه یهو این قدر احمق شم که 2باره بخوام بیفتم تو همون چاهی که قبلا توش بودم!
same situation...
ارسال یک نظر
۱ نظر:
same situation...
ارسال یک نظر