جاتون خالی دیشب با هنگامه رفتیم بیرون شام خیلی خوش گذشت!بعد از شام هم رفتیم عکس انداختیم
کلی بامزه بود از گم شدن هنگامه و جا پارک پیدا کردن و خلاصه تلفن حرف زدن من و بابام و اظهار فضل هنگامه :دی
ولی از همه هیجان انگیزتر این بود که با اینکه من و هنگامه از روز اول ثبت نام دانشگاه باهم آشنا شدیم و تقریبا همه کلاس ها رو باهم برداشتیم و هم گرایش بودیم و همیشه با هم بودیم این اولین باری بود با هم رفتیم بیرون :)
پ.ن. اگر یه ماشین زمان داشتم برمی گشتم سال 87 تو سایت می زدم تو گوش خودم که جواب سلام بعضی ها رو ندم که به اینجا نرسیم :دی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر