۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

اعتماد بنفس کاذب


رسیدیم به نزدیک خروجی می گم بهش، باید از اینجا بری !

چپ چپ نگام میکنه میگه خوب شد بودی تو ماشین و گرنه ممکن بود تا پارک وی برم و دور بزنم!

خواستم تمام خروجی هایی که از دانشگاهمون تا دانشگاهشون از اونجا تا خونه ی ما رو رد کرده بود بشمرم، روم نشد:دی



پ.ن.حالا هر کی ما رو نشناسه می گه چه دختر محجوب به حیایی( لبخند شیطانی)


۲ نظر:

Sheldon گفت...

شما زیاد به محیط های علمی رفت و آمد نکنید واسه پوستتون خوب نیست .

پروانه کوچولو گفت...

چون نگران پوستم بودی خروجی ها رو رد می کردی؟:دی