امیر میگه رفته بوده باغ وحش، قفس شیرا!
تعریف میکنه شیره اولش خواب بوده بعد که بیدار شده مردم رو که دیده شروع کرده به نعره کشیدن از اون نعره هایی که مو به تن آدم سیخ می کنه! از اندازه ی یال و کوپال شیره که دیگه هیچی نگو کلی برا خودش وحشتناک بوده!
بعد هی یارو شیره نعره می کشه و غرش می کنه هی مردم که ترسیده بودن به قفس نزدیک تر می شن! اونم آخرش میاد نزدیک میله ها و تو یک عملیات انتحاری برمی گرده و گلاب به روتون جیش می کنه رو مردم !
یه خانمه خیس کامل میشه و گویا چند نفر هم خیس موضعی!
سوای مبحث خنده، خوب بابا حق داشته دیگه! این بد بخت تو جنگل برا خودش عظمتی داره با همین نعره هاش کل ِجن و انس و حیوان و گیاه رو میرونه از قلمروش، بعد تو ذوق می کنی میری نزدیکتر میشی؟
نه جون من چی فک کردی؟
حقت نیست جیش کنه روت؟:دی
پ.ن. تو بیخیال این درس اخلاقیش و، فقط بخند:))
پ.ن.2.نمی دونم چرا حس بلاگ آپ کردن ندارم! نه اینکه موضوع نداشته باشم بابا کلی موضوع تلنبار شده ولی حسش نیست:-<
۱ نظر:
مردم که از ترس نزدیک نمی شدن، کلا حال کرده بودن شیر می غره!!
بعد از اون عملیات انتحاری بود که تازه مردم از ترس "دور" می شدن!
ارسال یک نظر